این اثر در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۱۰ با شمارهٔ ثبت ۷۸ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. پل بند شادروان بر روی شاخه شطیط ساخته شده و یكی از اساسی ترین بخشهای تأسیسات آبی شوشتر محسوب می شود. این پل بند با شماره 78 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است. پیشینه ساخت این پل بند مربوط به دوره شاپور ساسانی است و بر اساس شواهد و مداركی در زمان شاپور ساسانی پی ریزی و ساخته شده است. پل بند شادروان در 300 متری جنوب بند میزان – در شمال غربی شوشتر - بر روی شاخه اصلی رود كارون (شطیط)ساخته شده است. و در حال حاضر بقایای آن در كنار پل آزادگان به چشم می خورد.
مجموعه آسیابها و آبشارهای شوشتر در دوران ساسانیان، جهت بهرهگیری از نیروی آب بهعنوان محرک آسیابهای صنعتی ساخته شد. این مجموعه در مجاورت شهر شوشتر در استان خوزستان قرار دارد
قلعه ی سلاسل
« قلعه سلاسل دژی است بسیار بزرگ دارای حیاطهای مفصل و متعدد و سربازخانه ها و طویله ها و حمامها و شبستانها و برجها و باغچه ها و قورخانه و نقاره خانه و حرم خانه و آشپزخانه و قاپیهای متعدد و حوضهای بزرگ و حصار و خندق كه اكنون بیشتر آن ویران و ساختمانها بر هم ریخته شده است. شكل قلعه بیضی غیر منظم و جایش بسیار با صفا روی قطعه سنگی مشرف بر رود كارون واقع شده. هندسة بنایش بر خلاف سایر ابنیه شرقی است. اینجا ساختمانهای چند طبقه در میانه و حیاطها ...
نادر، علیرضا بیک افشار را که ایشیک آقاسی دربار وی بود، به حکومت شوشتر و هویزه منصوب کرد. و هدف از این انتصاب بیشتر آن بود تا سرکشان و متمردان آن نواحی را به اطاعت خود در آورد. علیرضا بیک برای اجرای مأموریت خود با سپاهی کار آمد وارد شوشتر گردید و در مدت کوتاهی توانست شورشیان را سرکوب، و امور آن نواحی {شوشتر، هویزه، لار و بنادر} را به نحوی انتظام دهد که احدی از متمردین و مخالفانن آن حدود دیگر جرأت تمرد ننمایند.
به گفتة مؤلف عالم آرای نادری، علیرضا بیک، پیوسته طبع خود را به غریب نوازی و عدالت گستری مصروف می داشت و به غازیان مهربانی می کرد و به رعایا احسان می نمود و اوضاع آن نواحی و خصوصاً شوشتر سامان یافت و به نحوی در دلهای سپاه و رعیت محبت آن نامدار قرار گرفته بود، که چون فرزندی عزیز و مهربان زبانزد خاص و عام گردید و آوازة عدل و داد آن خان عدالت بنیاد گوشزد اهالی و اعیان هر دیار گردید.
چون علیرضا بیک به این طریق میان مردم کسب محبوبیت و موفقیت نموده بود، عده ای از مخالفان از راه کینه و عداوت به نادر اظهار کردند که، وی در هویزه و شوشتر باد نخوت و غرور در دماغ خود افکنده، بخشش و انعام بر روی خاص و عام گشوده و وخیال تمرد و سرکشی دارد. لذا آتش غضب نادر مشتعل و چند چاپار روانه و امر کرد تا علیرضا بیک به زودی عازم درگاه وی گردد. چون علیرضا بیک از مضمون حکم نادر مطلع گردید دستور داد تا زنبورکهایی که همراه خود داشت جهت احترام به نادر شلیک نمایند.
علیرضا بیک پس از اینکه به خدمت نادر رسید، نادر او را مورد موأخذه قرار داد و به وی گفت: «خیره سری و بی ادبی تو به مرتبه ای رسیده که عظمت داخل اردو شده و زنبورک آتش میدهی.»
بنابراین نادر دستور داد او را زندانی کرده و اموال وی را ضبط نمایند. بعد از آن علیرضا بیگگ هرچه تلاش نمود تا خود را آزاد نماید، پذیرفته نشد، و در حالیکه بیست و پنج سال از عمر او می گذشت، به دستور نادر به قتل رسید. (سال 1146هـ . ق)
نادر پس از خلع شاه طهماسب دوم (ربیع الاول 1145/اوت1732) و برگزیدن فرزند هشت ماهة وی به نام عباس سوم، خود با عنوان نیابت سلطنت زمام امور مملکت را در دست گرفت.
وی پس از بیرون راندن ترکها و روسها از سراسر ایران، و سرکوب شورشهای داخلی افغانان غلزه و ابدالی و استرآباد و اعادة آرامش و امنیتت به مردم مملکت، در حالیکه مرزهای قطعی کشور -جز در قندهار- به حال طبیعی خود در آمده بود، تصمیم گرفت، که نیت اساسی خود را برای شناسایی حکومتش به عنوان تنها نمایندة حقیقی توده های ایرانی عملی کند.
لذا نایب السلطنه ایران برای برگزاری مراسم نوروز سال 1148هـ.ق مقرر داشت که جمیع نمایندگان اعیان، رؤسای ایران، روحانیون، بزرگان و حکام ولایات به دشت مغان دعوت شوند تا در ضمن، امور مهم کشور نیز با آنها به بحث گذاشته شود.
نادر در بامداد نوروز 1148هـ.ق به مدعوین اظهار داشت: من آنچه حق کوشش بود بجا آوردم و مملکت را از تجاوز روس و عثمانی رهایی بخشیدم و متجاسران افغان را نیز بجای خود نشانیدم، اکنون نیاز به استراحت دارم و از شما می خواهم که طهماسب یا فرزندش عباس را که هر دو زنده اند، و یا هر کس دیگری را که مایلید به سلطنت انتخاب کنید.
محمود بود. پس از کشته شدن محمود و به سلطنت رسیدن اشرف، محمد خان از سوی اشرف به ایلچیگری دربار عثمانی مأمور گردید. از این سفارت نتیجه ای عاید نگردید و محمد خان مجبور به مراجعه به ایران شد و چون در بازگشت حکومت افغانها رو به زوال نهاده بود؛ وی جانب نادر را گرفته و به خدمت او رسید، و نامه دربار عثمانی و هدایایی که از آنجا برای اشراف آورده بود، تقدیم نادر کرد؛ و ضمن گزارش مأموریت خود، خواستار پیوستن به نیروهای او گردید. نادر نیز تقاضای او را پذیرفت و ضمن اضهار ملاطفت، وی را به حکمرانی کهگیلویه منصوب کرد.
نادر در سال 1144هـ . ق با عثمانیان به نبرد پرداخت، لیکن در نزدیکی کرکوک شکست سختی از آنان خورد و عدة کثیری از لشکریان وی به هلاکت رسیدند و بازمانده لشکریان نیز فرار نموده و به همدان عقب نشینی کردند.
چنانکه در مبحث قبلی گفته شد شاه اسماعیل اول در ادامة فتوحات خود، در سال 914هـ. ق 1508م جهت براندازی مشعشعیان، عازم خوزستان گردید و آن خاندان را سرکوب کرد و منقاد خویش ساخت. از این پس بود که بخش غربی خوزستان را که در دست مشعشعیان قرار داشت، «عربستان» نامیدند، تا از بخش شرقی آن که شامل، شوشتر و رامهرمز و در دست گماشتگان صفوی قرار گرفته بود، باز شناخته شود. شایان ذکر است که در دوران صفویه قسمت شرقی خوزستان به مرکزیت شوشتر بیشتر حرف شنوی از حکومت مرکزی داشت. لذا بهمین سبب بود که گهگاهی این قسمت توسط ساکنین بخش غربی به مرکزیت هویزه که عرب نژاد بودند، مورد تاخت و تاز و تاراج قرار می گرفت.
.: Weblog Themes By Pichak :.